نقدکی بر "آخرین روزهای زمستان"
جمعه شب آخرین قسمت مستند 10 قسمتی "آخرین روزهای زمستان" ، روایت زندگی شهید حسن باقری از شبکه یک پخش شد. مستندی که عکس العمل های متفاوتی را برانگیخت. مثبت یا منفی... برخی به شدیدترین لحن نقد کردند و اثر را با خاک یکسان کردند و بعضی هم از کیفیت بالای کار ابراز شگفتی کردند!

اما نظر من موج نگار، جوان نسل سومی جنگ ندیده، دانشجویی که جنگ را از قاب تلوزیون شناخته و از خواندن چند کتاب زندگینامه. و البته چند سفری که به کربلای ایران داشته...
قبل از شروع پخش " آخرین روزهای زمستان " تبلیغاتش را از تلوزیون دیدم. در خبرگزاری ها هم بود خبرهایی. منتظر شروع پخش بودم که با تذکر دوستان فهمیدم چند قسمت از پخش گذشته! خب، رسانه ملی ماست دیگر. خوش خیال بودیم که احتمالا برای این مستند هم همچون کلاه پهلوی روزی چند بار تبلیغ خواهد شد و مگر می شود کسی نفهمد که پخش شروع شده؟!
نکات مثبت و منفی که به نظرم رسید:
1-انصافا از لحاظ جلوه های بصری کار کم نقصی بود، اگر نگوییم بی نقص. بازی نقش های تاریخی با بازیگرانی مشابه همان شخصیت از ابتکاراتی بود که در ایران اولین بار بود. و این کار بسیار خوب انجام شده بود، تا جایی که در نگاه اول هر بیننده ای اشتباها فکر می کرد از خود شهید فیلم برداری شده.
2- ابتکار دیگر استفاده از صدای واقعی شهدا بود. به قدری کار زیبا انجام شده بود که بیننده محو صحنه می شد و صحنه های واقعی شرایط جنگ نزدیک تر می نمود.

3- برای اولین بار در این مستند دیدم که مناطق عملیاتی و اینکه نیروهای ما از کجا عمل کردند و اهداف عملیات چه بوده را طوری نمایش دادند که همه فهم باشد. قبلا معمولا فرماندهان نظامی عملیات ها را تشریح می کردند آن هم طوری که نظامی ها می فهمیدند!
4- یک نقطه ضعف اثر این بود که کمتر به مسایل شخصی شهید پرداخته شده بود و بیشتر بعد مدیریتی شهید برجسته شد. تجربه موفق پرداختن به وجوه مختلف شخصیت یک شهید (اعم از مدیریت، خانواده، دوستان و...) را می توان در سری کتاب های "از چشم ها" نشر "روایت فتح" دید. اگر به وجوه دیگر این شهید هم پداخته می شد شاید از لحاظ الگو دهی به جوان نسل سوم موفق تر می بود.
5- در این مستند واقعیاتی گفته شد که قبلا کمتر بیان شده بود و این در واقعی شدن تصویر جنگ و پذیرش آن در اذهان جامعه بسیار موثر است. مثلا در صحنه هایی که شهید باقری فرماندهان سپاه را توبیخ می کرد، اینکه چرا نیروهای سپاه در فلان منطقه فرار کرده اند و ارتشی ها ایستاده و جنگیده اند؟! یا اینکه چرا باید نیرو در خط مقدم زیر آتش باشد و فرمانده گردان رفته اهواز؟! یا اینکه چرا وقتی 300 متر آنطرف تر در میدان مین معبر باز شده، فرمانده از نیروها داوطلب پریدن روی مین می خواهد؟!
اینها مسائلی است که کمتر گفته شده و بعضا اصلا گفته نشده. بعضا طوری روایت کرده اند که همه عاشق شهادت بوده اند و همه کارشان درست بوده! وقتی شهدا چنین قدیس هایی تصویر شدند، برای منی که از نقصهای خود آگاهم دست نیافتنی می شوند و اصلا قید اینکه بخواهم مثل آنها شوم را می زنم.
6- حتی فرماندهان سطح عالی هم معصوم نبودند، نفس داشتند. در صحنه ای فرمانده ارتشی نقل می کند که "با شهید در ماشین برای سرکشی به خط رفته بودیم که در برگشت به دام تانک ها افتادیم. ماشین جایی گیر کرد." در این شرایط هیچکدام از ماشین پیاده نشدند تا جلوی دیگری "کم نیاورند" (البته در روایت چنین نیامده، ولی تلویحا همین است).1 حالا که اذعان کردیم کار شهدا هم همیشه دلیل خداپسندانه نداشته آسمان به زمین آمد؟

محمد حسین مهدویان
در کل، "آخرین روزهای زمستان" را باید اثری فاخر به حساب آورد، که در سالهای اخیر در رسانه ملی ما تولید شده. در این سالها صدا و سیما نشان داده قابلیت های خوبی دارد، اما شاید بتوان گفت بیش از اینکه بخواهیم منتظر کار سازنده از صدا و سیما باشیم خودمان باید به سمت آن برویم و به حرکت وادارش کنیم. اثرهایی مثل "وضعیت سفید" و "آخرین روزهای زمستان" کار جوانهایی بود که هنوز در سیستم سینمایی کشور هضم نشده اند! (حداقل تا جایی که بنده از سازندگانشان خبر دارم).
1- انشاالله که در برداشت از روایت این سردار ارتشی اشتباه نکرده باشم، و انگی نچسبانده باشم به ایشان و شهید باقری!
1- مرتبط: جلسه نقد آخرین روزهای زمستان
2- مرتبط: گزارش تصویری تقدیر از عوامل "آخرین روزهای زمستان"
3- برای کلاه قرمزی هم مطلبی داشتم که وقتش گذشت. خلاصه اینکه یک عامل موفقیت این عروسک که کمتر دیده شد این بود که خانواده ایرانی با خیال راحت می توانستند دست هم را بگیرند و به سینما بروند و مطمئن باشند که فیلم سالمی می بینند. دیگر با در سینما نباید جلوی یکدیگر از خجالت و شرم مدام "لب بگزند"
در اين راه توهين هست، اتهام هست، سختي هست .....